رها رها رها من

امروز دیرتر از روزای قبل اومد  بهش اس ک دادم ارسال نشد،زنگ زدم و خاموش بودنگران شدم،با ی چای داغ تو دست لب پنجره وایسادم و دونه دونه اتوبوسا رو میشمردم ،بعد رد شدن هرکدوم منتظر ِ اومدنش بودمنیومد و او رها رها رها من...ادامه مطلب

احساس میکنم وقتی من ب عنوان ی زن بهم میریزم کلِ زندگی و نظمش بهم میریزه،آرامش بهم میریزههمه ی اینا ک بهم بریزه بهشت یکهو تبدیل میشه ب جهنمی ک نمیدونی چطور باید ازش خارج شیامیدوارم با کمک تو این روزا ه رها رها رها من...ادامه مطلب

 

خانه‌ی تو آنجایی نیست که در آن متولد می‌شوی! خانه‌ی تو آنجا است که وقتی به عقل می‌رسی و می‌توانی تصمیم بگیری که چه چیز را دوست داری و چه چیز را دوست نداری، برای بقیه‌ی سال‌های عمرت انتخاب می‌کنی.

 

رها رها رها من...

شاید رسالت من تو دنیا این باشه ک ذوقمو نگه دارم اونم تو هر شرایطی

پیدا کردن دلایل کوچیکِ شاد کننده تو سخت ترین شرایط ممکن☺

رها رها رها من...

باورم نمیشه روزی ک مامانِ پیچک راهی شهرش شد از همون لحظه اول دلم براش تنگ شد.از همون لحظه ای خداحافظی کرد و در خونه رو بست.

 

من دلم برای ادمای کمی تنگ میشه،چون با هرکسی جور نمیشم...

ولی آدمایی ک محبتشون خالصه عجیب ب دلم میشینن...حتی اگه فاصلمون زیاد باشه

گاهی فک میکنم ی ادماییو از خیلی وقت پیش میشناسم...مث تو ک هیچوقت باهات احساس غریبگی نکردم حتی اولین باری ک دیدمت

مثل تو و مامانِ نازت ک وقتی میخندید منو یاد تو مینداخت حالت چهره ش.

رها رها رها من...

اگر اوایل زندگیمون بود میگفتم روزمرگی‌ معنایی ندارهنمیتونستم هضم کنم ک ادم کنار کسی ک ارزوش بوده باهاش زندگی کنه روزاش شبیه هم باشهروزمرگی اصلا زشت نیست،ولی عادت کردن بهش باعث میشه دیگه اون جسارت همیش رها رها رها من...ادامه مطلب

رها ک میکنی

نگرانیاتو ک میزاری کنار تازه شروع درست شدن شرایطه

وقتی مدام نگرانی و ب این فک میکنی ک دونه دونه ی مشکلاتت چجوری از چ راهی قراره درست شه کل انرژی کائتات و نادیده میگیری

ازین لحظه رها میکنیم و سعی میکنیم از لحظه لحظه مون لذت ببریم

رها رها رها من...